نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند

این پست و برای دل خودم می نویسم ، ربط خیلی از حرفهای خوب با زندگی روزمره کار سختیه اما فهمش برامون راحته چون دوست داریم حرفهای خوبو ! این روزها خیلی حرف از محبت و مهربونیه ، من آدمهای مهربون زیادی دیدم اطرافم و من ازشون یاد گر فتم ، اما بعضی وقتا به دیگران سرویس الکی دادم مثل مامانم که همه بهش میگن زورو یعنی یه ژن از مامانم ارث بردم دیگه .... خلاصه تنها چیز خوبی که کمکم کرد حالم خوب بمونه تنها چیزی که باعث شد ناراحت نشم از دست خیلیا این جمله ی خانوم ز بود اگه مهربونی کردن به ادمهای اطرافت علی رغم بی جواب موندن خوشحالت میکنه ادامه بده ....

خلاصه به قول شفیعی کدکنی 

وین نغمه ی محبت 

بعد از من و تو ماند 

تا در زمانه باقیست 

آواز باد و باران 


عشق کوچولوی من


 با دیدن خنده هات و شیطنتات تنها اسم تو میشه عشق کوچولو ..... من دستهامو سپر میکنم تا امنیت رو حس کنی ..... مامانی بارها از کوه کوسن ها و متکاها بالا میری رو حس فتح قله بهت دست میده ، دستهای کوچولو  نقلیتو محکم به بالای میز یا مبلی که حالا تو فاتحش شدی می کوبی و خبر نداری که دل من هزاربار ریخت تا به اون بالا برسی . باورت میشه نیلا این روزای من فتح قله میز خونه توسط عشق کوچولو شده ، باورت میشه حرف های آدم ها و دلخوشی هاشون برام در مقابل تلاش تو خیلی کمرنگ شده باورت میشه دنیای من شدی !

وقتی گریه می کنی دستهاتو تو هوا می رقصونی ، وقتی می خندی انگار کل قندای دنیا تو دلم آب میشه آخه مامان تو بودن شیرین ترین کار دنیاس عزیزم . 

حالا هفت ماه گذشته و تو به دنیای من رنگ دادی 

اون اوایل دنبال نیلای درونم بودم و حالا وقتی می خوابی دنبال چشماتم ، وقتی میگن حرف می زنی راه میافتی دندون درمیاری نمی دونی چه حالی میشم . 

عشق کوچولو 

هر روز به اندازه ی یه زمین فوتبال چهاردست و پا دنیای اطرافتو کشف میکنی و با صدای زنبور کوچولوت سرفه های شادی میکنی ، دیوونتم عشق کوچولوی من ، همیشه بخند مامان