دور بودن درست مثله تمام مفاهیم دنیا یه چیز قراردادیه ، سن ، قد ، ثروت همه قرارداد بین ما آدمهاست . تنها عشق قرارداد فرازمینیه بین ما آدمهاست و قرار من با تو یکی از همین قراردادهای عاشقانه است . با تو روزهای سختم رام شدند و من و تو می دانیم هر روز عاشق تر شدیم . تو هر چهارده روز از اوج آسمان به زمینی نگاه کردی که عشقت را سخت در آغوش گرفته و من از زمین به آسمانی که عشقم را تا جنوب می برد ، کنار خلیج فارس ، آنجا که تو جوانیت را می فروشی و درست گفتی عزیزترینم که من و تو بیشتر از آدمهای دیگر گذر زمان را می فهمیم . ما هر بار که همدیگر راببینیم 14 روز پیرتر شدیم و تو نیلا را حداقل دو سه سانت بلند تر می بینی . گفتی تمام می شود . گفتی این روزهای سخت هم می گذرد و من مدتهاست منتظرم . عسلویه برای آدمهایی مثل من و تو طعم عسل نداشت . طعم تلخ جدایی داشت . امروز ششمین سالگرد ازدواج من و توست . ششمین سالگردازدواجمان مبارک و فقط تمرین کردیم که صبور باشیم ولی جدایی را باور نکردیم .
همیشه دوستت دارم
دیشب میهمان بودیم . و تو دست پارسا کوچولوی تپل را می گرفتی و مدام صدایش می زدی خاله . مربای مامان پسر ها خاله نیستند و تمام مردها بابا نیستند . نمی دانم چطور این درک غلط تو نسبت به جنس مذکر را درست کنم !
وقتی تمام دعاهایت را زیر خاکستر روزها دفن میکند و هر شب با هق هق های شبانه ات شعله ورش می کند
وقتی صدایش می کنی و انگار بازتاب صدایت را از دنیا و آدمها دوباره می شنوی
وقتی تازه آمها و غم هایشان را میبینی
وقتی باید مثل یک بندباز روی یک بند باریک و نااستوار توکل کنی
دعای من برای تو این است
وقتی خدا روحت را قلقلک می دهد فقط بخندی
تقدیم به ...
مامان تو بودن یک حس خوب در دنیاست . مامان دختری که در نوزده ماهگی روی بلندترین سرسره ی پارک می نشیند . مامان دختری که از تونل سرسره ای تند و تیز پارک با زانو پایین می آید . مامان دختری که دنبال بچه ها می رود و جلوتر از آنها درست مثله یک رهبر می گوید Biya Biyaaaaa YAAAAA . مامان دختری که وقتی می فهمد محیط عوض می شود برای همه بوس می فرستد و بلند میگوید Khodaaaaa . مامان دختری که خودش می خواهد غذا بخورد . خودش برای خودش فیلم بگذارد . خودش آب بخورد . خلاصه خودش بخوابد . مامان دختری که کل پارک تو را به دنیال خودش می کشد و خیلی که از تو دور شد بلند می گوید BIYAAAA . من عاشقت هستم . اصلا دوست نداشتم آرام بودی . من دختری را دوست دارم که کرانچی تند فلفلی یا نودل خام می خورد برای اینکه روی حرفش بایستد .
با تو بودن حس خوبی دارد . من بچه های آرام زیادی دیدم اما تو بی قراری و پر انرژی . سگ کوچولویی که برایت گرفتم و با صدای بلند شروع به سر و صدا می کند با گریه بلند تو دیشب شروع کرد و تو با دست روی سرش زدی که هیس . خلاصه از اینهمه شیطنت و بازیگوشی برای تو را در آغوش گرفتن یک راه پیدا کردم . شیر میشوم و تو را میخورم و تو هم که بازی شیر شدن را دوست داری فقط اینبار اجازه میدهی زیرگلویت را ببوسم .