نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

عشق کوچولوی من


 با دیدن خنده هات و شیطنتات تنها اسم تو میشه عشق کوچولو ..... من دستهامو سپر میکنم تا امنیت رو حس کنی ..... مامانی بارها از کوه کوسن ها و متکاها بالا میری رو حس فتح قله بهت دست میده ، دستهای کوچولو  نقلیتو محکم به بالای میز یا مبلی که حالا تو فاتحش شدی می کوبی و خبر نداری که دل من هزاربار ریخت تا به اون بالا برسی . باورت میشه نیلا این روزای من فتح قله میز خونه توسط عشق کوچولو شده ، باورت میشه حرف های آدم ها و دلخوشی هاشون برام در مقابل تلاش تو خیلی کمرنگ شده باورت میشه دنیای من شدی !

وقتی گریه می کنی دستهاتو تو هوا می رقصونی ، وقتی می خندی انگار کل قندای دنیا تو دلم آب میشه آخه مامان تو بودن شیرین ترین کار دنیاس عزیزم . 

حالا هفت ماه گذشته و تو به دنیای من رنگ دادی 

اون اوایل دنبال نیلای درونم بودم و حالا وقتی می خوابی دنبال چشماتم ، وقتی میگن حرف می زنی راه میافتی دندون درمیاری نمی دونی چه حالی میشم . 

عشق کوچولو 

هر روز به اندازه ی یه زمین فوتبال چهاردست و پا دنیای اطرافتو کشف میکنی و با صدای زنبور کوچولوت سرفه های شادی میکنی ، دیوونتم عشق کوچولوی من ، همیشه بخند مامان 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.