نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

خدا حافظ نه ماه انتظار

به اون شب اسرار آمیز رسیدیم . فردا حضور تو جهان من رو نورباران میکنه . از فردا روزهای من رنگ نیلی میگیره و جای خالی تو در بطن من با عشق پر میشه .

از فردا همان نگاه های مهربان و نگران مامان در چشمان من طلوع میکنه و مادر شدن در من متولد میشه ...

نیلا فردا تو به جهان قدم میزاری . جهانی بزرگ که نمی تونی و نمی رسی کل اون رو تماشا کنی اما به قول ناتانائیل بگذار عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن مینگری . عزیزکم هر زیبایی با ارزش نیست اما مادر و پدر زیبایی های کم نظیر دنیا هستند که خداوند به تو هدیه کرده .

تو آسمانی ترین هدیه خدا برای منی . من که هنوز نمی تونم تصورت را هم بکنم باید مطمئن باشم فردا تو را از من جدا می کنند تا مستقل زندگی کنی اما حالا که برای من عادت شده که سخت راه بروم و سخت بخوابم  حالا باید از فردا شب چه کار کنم ؟

دلم برای همه ی سختی های این نه ماه تنگ میشود . دلم برای لباس های گشادم تنگ میشود . دلم برای تکان های تو تنگ میشود . دلم برای تو تنگ میشود اما باید بیرون بیایی . کوله بارت را ببند و برای اینکه از من جدایت می کنند تا میتوانی گریه کن چون در زندگی هیچ وقت جای آرامی مثل اینجا که الان در آن خوابیدی را پیدا نمی کنی .

بیا از همه ی آدم هایی که این نه ماه در کنار ما بودند تشکر کنیم و زندگی را با یک سلام بلند به همه ی آنهایی که دوستمان دارند و دوستشان داریم شروع کنیم .

سلام

آدمهای دنیا

من نیلا کوچولو فردا بدنیا می آیم



دلم برات تنگ میشه

  • جات تنگه  مامان میدونم اما بهترین جای دنیا رو داری  . دعا میکنم بدنیا اومدی تو دنیایی که ادمها اونو برای خودشون تنگ کردن دلتنگ نشی . مامان همیشه دوست داره و وقتی از دلم بیرون بیارنت جای خالیتو با عشقت پر میکنم . حتی اگه مردم یادت باشه جای خالی تو تو دلم مونده . دلم برات تنگ میشه تنگ تنگ تنگ 

هفته سی و شش بارداری

به روزهای اخر بارداری نزدیک شدیم . من و دخترم بزودی همدیگر را میبینیم و مطمعنم او از فرط خوشحالی گریه می کنه و من از  شنیدن صداش. . .

هفته ی دیگه با رویان قرارداد میبندیم . و هفتهی بعد یعنی بیست و چهارم خرداد تو به دنیایی که تا الان فقط از پشت یه عالمه گوشت و پوست و خون  بهش گوش میکردی گاهی میخندیدی و گاهی ازش می ترسید یپ ا می زاری