نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

ازم دوری اما دلت با منه ، ازت دورم اما دلم روشنه

 دور بودن درست مثله تمام مفاهیم دنیا یه چیز قراردادیه ، سن ، قد ، ثروت همه قرارداد بین ما آدمهاست  . تنها عشق قرارداد فرازمینیه بین ما آدمهاست  و قرار من با تو یکی از همین قراردادهای عاشقانه است  . با تو روزهای سختم  رام شدند و من و تو می دانیم هر روز عاشق تر شدیم  . تو  هر چهارده روز از اوج آسمان به زمینی  نگاه کردی که عشقت را سخت در آغوش گرفته و من از زمین به آسمانی که عشقم را تا جنوب می برد ، کنار خلیج فارس ، آنجا که تو جوانیت را می فروشی  و درست گفتی عزیزترینم که من و تو بیشتر از آدمهای دیگر گذر زمان را می فهمیم . ما هر بار که همدیگر راببینیم 14 روز پیرتر شدیم و تو نیلا را حداقل دو سه سانت بلند تر می بینی . گفتی تمام می شود . گفتی این روزهای سخت هم می گذرد و من مدتهاست منتظرم . عسلویه برای آدمهایی مثل من و تو طعم عسل نداشت . طعم تلخ جدایی داشت . امروز ششمین سالگرد ازدواج من و توست . ششمین سالگردازدواجمان مبارک و فقط تمرین کردیم که صبور باشیم  ولی جدایی را باور نکردیم .

همیشه دوستت دارم