ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مامان تو بودن یک حس خوب در دنیاست . مامان دختری که در نوزده ماهگی روی بلندترین سرسره ی پارک می نشیند . مامان دختری که از تونل سرسره ای تند و تیز پارک با زانو پایین می آید . مامان دختری که دنبال بچه ها می رود و جلوتر از آنها درست مثله یک رهبر می گوید Biya Biyaaaaa YAAAAA . مامان دختری که وقتی می فهمد محیط عوض می شود برای همه بوس می فرستد و بلند میگوید Khodaaaaa . مامان دختری که خودش می خواهد غذا بخورد . خودش برای خودش فیلم بگذارد . خودش آب بخورد . خلاصه خودش بخوابد . مامان دختری که کل پارک تو را به دنیال خودش می کشد و خیلی که از تو دور شد بلند می گوید BIYAAAA . من عاشقت هستم . اصلا دوست نداشتم آرام بودی . من دختری را دوست دارم که کرانچی تند فلفلی یا نودل خام می خورد برای اینکه روی حرفش بایستد .
با تو بودن حس خوبی دارد . من بچه های آرام زیادی دیدم اما تو بی قراری و پر انرژی . سگ کوچولویی که برایت گرفتم و با صدای بلند شروع به سر و صدا می کند با گریه بلند تو دیشب شروع کرد و تو با دست روی سرش زدی که هیس . خلاصه از اینهمه شیطنت و بازیگوشی برای تو را در آغوش گرفتن یک راه پیدا کردم . شیر میشوم و تو را میخورم و تو هم که بازی شیر شدن را دوست داری فقط اینبار اجازه میدهی زیرگلویت را ببوسم .