نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلای عزیز من

برای زنده بودن  بدنیا امدی اما برای زندگی کردن خودت تلاش میکن

نیلا  بدنیا امد 

دقیقا ده روز پیش 

همین الان چشمان نازنینشو بسته و گاهی بغض میکنه گاهی می خنده و تند تند نفس میکشه

فکر میکنم داستان زندگی خودشو رو خواب میبینه

یه دختر کوچولو 

با موهای مشکی

مژه های بلند

لب های کوچولو

و هوشیار 

چشمان درشت 

و لذتی که از داشتنش دارم غیر قابل توصیف

نیلای من

نیلای عزیز من

نظرات 4 + ارسال نظر
شیرین پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 21:59

واسه چی بخوریش مگه تو دور از جونت....

شیرین شنبه 7 تیر 1393 ساعت 14:15

از میزبانی شما در مراسم ده روزگی نیلا جون ممنون .خیلی زحمت کشیده بودید انشاا... یه روز جشن قبولی دانشگاهش و بعد هم عروسیش .

ممنون خاله شیرین . من عروسم میشم ? آخه مامانم میگه من شوهرت نمیدم

شیرین جمعه 6 تیر 1393 ساعت 23:41

چقدر قشنگه اولین کامنتی که نیلا در جواب مهربونی های مامانش میزاره .

آبان دخت چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 12:02 http://www.abandokhi.blogfa.com

تو الان صاحب زیباترین آسمانی ترین و پاک ترین هدیه خدا هستی
قدمش مبارک باشه قدر خودت و هدیه ات رو خیلی بدون


الی واقعا عزیز ه . امیدوار صلاحیت داشته باشم و نخورمش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.