ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دختر کوچولوی قصه من
امسال میخواهم برایت ماهی بخرم . یک ماهی پر جنب و جوش و قرمز درست مثله تو . اما آخر نوروز که شد رهایش می کنیم . می گذاریم برود برای خودش بازی کند . ماهی کوچولو ها باید آزادباشند تا دنیا را ببینند . روزها طلوع خورشید را ببینند و شب ها ستاره بچینند .
اگر ماهی قرمز کوچولو را در تنگ کوچکمان حبس کنیم دلش می گیرد . گریه می کند و آنوقت چون در آب است ما گریه ی او را نمیبینیم . خب صدایش را هم که نمی شنویم . ماهی که دلش می گیرد زود می میرد و آنوقت می فهمیم که دیر شده .
دختر گلم امسال برایت سفره ی هفت سین می چینم . بخاطر سلامتی ات شکر میکنم و برایت آرزوهای بزرگ میکنم . آرزو می کنم مهربان باشی و بمانی و قدر مهربانی آدم ها را بدانی . آرزو میکنم ساده باشی و راجع به آدم ها ساده قضاوت کنی . آدم ها را بالا و پایین نکنی چون خدای بزرگ مراقب آنهاست آنوقت او هم تو را بالا و پایین می کند . آرزو میکنم در کنارم بمانی تا زمانی که هفت سین زندگیمان را دور هم می چینیم و روزی که خواستی به خانه بخت بروی و سفره ی هفت سینت را بندازی آزادت میکنم و آنوقت تو در دریای زندگیت شنا کن و طلوع و غروب خورشید را با همسرت جشن بگیر تا سرزنده وشاد بمانی .
although you haven't let us read the previous one I should say this one is great
I love you and your cute little love
tnx my lovely cousin . if u like it i let u know