نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

برای مامان الهام

چقدر جرات داشتن خوب است . وقتی تمام قد بایستی و بگویی هستی . برایم اتفاقی افتاد که کمی به من جرات داد .بگذار از عشق بگوییم تا جانمان تازه شود الهام . تو درونت عشق لطیفی داری که با یک لبخند ساده به من جرات داد که بگویم من هم عاشقم . عشقی که نیلا از ان جان گرفت و حالا انقدر پر از شیطنت های کوچک و بزرگ شده که من میخندم به کار خدا . من که تنهایی بغضهای گلویم  را انقدر میفشرد که انگار کل دنیا از من تقاضای قصاص داشت حالا پر شدم از خنده های نیلا پر شدم از شکلک های عجیب و غریب کودکی پر شدم از اب بازی و اینبار جرات کردم که بگویم من و پیام هدیه ای گرفتیم به پاس عشقی که با وجود روزها دوری و دوری کمرنگ نشد . الهام عزیزم برایت از خدا  فرشته ای ارزو دارم پر از جرات عاشقی درست مثل خودت .


شمال پر آشوب

شمالی ها با لهجه ی شیرینی میگن دریا نرو دریا نامرده .... من هنوز یاد خنده ها یی هستم که تبدیل به دلهره شد .... اول از همه ای کاش این فرهنگ بین مردم ما جا می افتاد که دریا جای شنا نیست شاید لب ساحل بازی با موج ها یی که روی شنها میان و میرن لذت بخش باشه ، شاید نشستن و نگاه کردن به موج ها تو رو ببره تو خیال اما اینکه بری تو دریا .... و خیلی از مردم ما اینکارو می کنن با اینکه غیر از چند غریق نجات که دوره های کوتاهی دیدن و چند سرباز وظیفه کسی لب ساحل برای نجات اونها دلی نمی سوزونه . و این بود که شنیدیم یک خانواده بغیر از پدر همه غرق شدن و این بود که دو پسر نوجوان 17 ساله جلوی چشم ما غرق شدن و تنها کاری که غریق نجات ها می کردن سطل آب رو روشون میریختن تا زنده بشن . دریای شمال نه تنها اطمینانی برای شنا کردن نداره بلکه مسعولی برای امداد رسانی و مدیریتی برای بحران نداره و این داستان مداوم و تکراریه تابستانهای دریای مازندران و بلعیده شدن آدمهایی است که نمی دانند کسی دلش به حالشان نمی سوزد . کاش فرهنگمان آنقدر بالا بود که از مناظر زیبا لذت میبردیم و کنار ساحل آلاچیق میزدیم و برای مردم اسکله هایی محکم می ساختیم یا حداقل برای طرح سالمسازی از گروه های امداد و نجات زیادی استفاده می کردیم . حالا که اینها نیست کاش فرهنگمان بالا برود ای کاش ای کاش ای کاش 

سفری چهار روزه ی ما به شمال و اتفاقات نه چندان خوشایندی که برای مردم سرزمینم افتاد و غمی بزرگ به دلمان نشاند از اینکه در مملکت جهان سوم زندگی می کنیم که جان آدمها ارزان تر از همه جا ست 


این سیاره به آیین عشق تشرف یافته

در گوشه ای از این شهر مردمانی هستند که با تو هم خون اما برای دوست داشتن تو قانون گذاشته اند . یاد مسافر کوچولو افتادم که وارد سیاره ای شد که حاکم آن قانون ها ی عجیب و غریب وضع می کرد ، آخر سر مجبور شد قانون را عوض کند ، چاره ای نداشت ، حالا باید صبر کنی و به روح خدا در زندگیت ایمان بیاوری ، دوست داشتن باید بی دلیل باشد دوست داشتن  باید بی منت باشد، خواستن باید از ته دل باشد که اگر نباشد تمام میشود و پاک می شود .حتی نبودن آدمها که اینقدر به تو نزدیکند آزارت نمی کند ، عشق و دوست داشتن مهم ترین ضلع جهان هستی است ، اگر نباشد دنیا روی هیچی استوار است ، اصلا برای همین آفریده شدیم ، این سیاره به آیین عشق تشرف یافته است . 

سفر کوتاه زندگی



زندگی کن اما با چشمان بسته 

انچنان که انگار هزاربار این راه ها را طی کردی 

قلب تو همیشه راست می گوید 

زمانی که میخوابی ، با تو حرف میزند 

قلبت رادست کم نگیر 

او دنیا دیده است 

هزاران بارزندگی کرده و حالا در قلب تو نشسته 

راه را نشانت میدهد 

خوبی و پاکی و مهربانی 

شاید به زمان کورش برسی 

شاید یوتاب زمان کورش باشی سرداری پر افتخار برای کشورت 

شاید انوشه انصاری باشی و به اسمان ها سفر کنی 

شاید اینقدر بهتر شدی که یکی از  زنان مقرب شوی 

نمی دانم نیلا توضیحش سخت است 

اما زندگیت را درگیر ظواهردین نکن خودت را بشناس و خوب انتخاب کن شاید تو در سفر کوتاه این زندگی قرار است چیزهای زیادی یادبگیری


تولد یکسالگیت مبارک

عزیزکم

تولدت مبارک 

ممنون که به دنیای من رنگ زدی 

خنده طلایی مامان 

دوستت دارم