-
ازم دوری اما دلت با منه ، ازت دورم اما دلم روشنه
شنبه 20 شهریور 1395 14:35
دور بودن درست مثله تمام مفاهیم دنیا یه چیز قراردادیه ، سن ، قد ، ثروت همه قرارداد بین ما آدمهاست . تنها عشق قرارداد فرازمینیه بین ما آدمهاست و قرار من با تو یکی از همین قراردادهای عاشقانه است . با تو روزهای سختم رام شدند و من و تو می دانیم هر روز عاشق تر شدیم . تو هر چهارده روز از اوج آسمان به زمینی نگاه کردی که عشقت...
-
کلمات مخصوص سرآشپز
شنبه 25 اردیبهشت 1395 10:32
دیشب میهمان بودیم . و تو دست پارسا کوچولوی تپل را می گرفتی و مدام صدایش می زدی خاله . مربای مامان پسر ها خاله نیستند و تمام مردها بابا نیستند . نمی دانم چطور این درک غلط تو نسبت به جنس مذکر را درست کنم !
-
نیلای من مبارزه کن
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 13:53
-
دعای من برای تو این است
سهشنبه 10 فروردین 1395 13:50
وقتی تمام دعاهایت را زیر خاکستر روزها دفن میکند و هر شب با هق هق های شبانه ات شعله ورش می کند وقتی صدایش می کنی و انگار بازتاب صدایت را از دنیا و آدمها دوباره می شنوی وقتی تازه آمها و غم هایشان را میبینی وقتی باید مثل یک بندباز روی یک بند باریک و نااستوار توکل کنی دعای من برای تو این است وقتی خدا روحت را قلقلک می دهد...
-
دختر رویایی من تویی
شنبه 22 اسفند 1394 08:50
مامان تو بودن یک حس خوب در دنیاست . مامان دختری که در نوزده ماهگی روی بلندترین سرسره ی پارک می نشیند . مامان دختری که از تونل سرسره ای تند و تیز پارک با زانو پایین می آید . مامان دختری که دنبال بچه ها می رود و جلوتر از آنها درست مثله یک رهبر می گوید Biya Biyaaaaa YAAAAA . مامان دختری که وقتی می فهمد محیط عوض می شود...
-
ماهی کوچولوی نیلایی من
چهارشنبه 28 بهمن 1394 11:27
دختر کوچولوی قصه من امسال میخواهم برایت ماهی بخرم . یک ماهی پر جنب و جوش و قرمز درست مثله تو . اما آخر نوروز که شد رهایش می کنیم . می گذاریم برود برای خودش بازی کند . ماهی کوچولو ها باید آزادباشند تا دنیا را ببینند . روزها طلوع خورشید را ببینند و شب ها ستاره بچینند . اگر ماهی قرمز کوچولو را در تنگ کوچکمان حبس کنیم دلش...
-
لطفا نزدیک نشوید . از دور خوشبخت باشید
دوشنبه 19 بهمن 1394 11:10
-
حالا به عشق تو تمام آوازهای دنیارا می شنوم
سهشنبه 13 بهمن 1394 14:57
حالا که یکی عاشق می شود و یکی عروسی می کند و یکی خانه می خرد و یکی لباس نو می خرد و خلاصه من به چشمان افسونگر تو نگاه میکنم و این برای من کافی است . دوست دارم بخندی تا دندانهایت را ببینم . آنهاراشمردم ، و هر بار آنقدر تو را میخندانم تا دلم دوباره برای آن دندانهای دردانه ی کوچکم غش برود . اینکه تو هستی و مدام به من می...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 آذر 1394 13:18
نیلا داره بزرگ میشه و من سرخوش از داشتنش هر روز هر لحظه هر نفس فقط شکر می کنم بخاطر داشتنش . حالا نیلا بجای بله می گه NAhhhhh و من فقط عاشقش میشم . دوستم داری نیلا ؟ Nahhhhhh اینو میخوای ؟ Nahhhhhh و این شیرین ترین منفی گویی جهان است از چشم من حالا دختر ناز من حرف می زند . حرفهایی که فقط خودش می فهمد . پر از حرف پر از...
-
خدا اینجا نشسته با تو چای مینوشه
دوشنبه 4 آبان 1394 11:30
در باز شد و لباسشو دراورد و ولو کرد رو صندلی . خودشو پهن کرد رو مبل راحتی و پرسید چایی داری .من خندیدم و گفتم غم دارم میای با هم بنوشیم البته قند هم هست .خندید و گفت ترجیح میدم چایی لیوانی بخورم اونوقت شروع کرد از مزایای رفتن به کلاسهای کوچیک و بزرگ و فوق لیسانس و دکترا و خلاصه کلی حرف زد وقتی خسته شد یه نیم نگاهی به...
-
برای مامان الهام
یکشنبه 25 مرداد 1394 00:05
چقدر جرات داشتن خوب است . وقتی تمام قد بایستی و بگویی هستی . برایم اتفاقی افتاد که کمی به من جرات داد .بگذار از عشق بگوییم تا جانمان تازه شود الهام . تو درونت عشق لطیفی داری که با یک لبخند ساده به من جرات داد که بگویم من هم عاشقم . عشقی که نیلا از ان جان گرفت و حالا انقدر پر از شیطنت های کوچک و بزرگ شده که من میخندم...
-
شمال پر آشوب
سهشنبه 30 تیر 1394 10:33
شمالی ها با لهجه ی شیرینی میگن دریا نرو دریا نامرده .... من هنوز یاد خنده ها یی هستم که تبدیل به دلهره شد .... اول از همه ای کاش این فرهنگ بین مردم ما جا می افتاد که دریا جای شنا نیست شاید لب ساحل بازی با موج ها یی که روی شنها میان و میرن لذت بخش باشه ، شاید نشستن و نگاه کردن به موج ها تو رو ببره تو خیال اما اینکه بری...
-
این سیاره به آیین عشق تشرف یافته
شنبه 30 خرداد 1394 11:25
در گوشه ای از این شهر مردمانی هستند که با تو هم خون اما برای دوست داشتن تو قانون گذاشته اند . یاد مسافر کوچولو افتادم که وارد سیاره ای شد که حاکم آن قانون ها ی عجیب و غریب وضع می کرد ، آخر سر مجبور شد قانون را عوض کند ، چاره ای نداشت ، حالا باید صبر کنی و به روح خدا در زندگیت ایمان بیاوری ، دوست داشتن باید بی دلیل...
-
سفر کوتاه زندگی
چهارشنبه 27 خرداد 1394 12:07
زندگی کن اما با چشمان بسته انچنان که انگار هزاربار این راه ها را طی کردی قلب تو همیشه راست می گوید زمانی که میخوابی ، با تو حرف میزند قلبت رادست کم نگیر او دنیا دیده است هزاران بارزندگی کرده و حالا در قلب تو نشسته راه را نشانت میدهد خوبی و پاکی و مهربانی شاید به زمان کورش برسی شاید یوتاب زمان کورش باشی سرداری پر...
-
تولد یکسالگیت مبارک
سهشنبه 12 خرداد 1394 14:54
عزیزکم تولدت مبارک ممنون که به دنیای من رنگ زدی خنده طلایی مامان دوستت دارم
-
دنیایت را دوست دارم
سهشنبه 12 خرداد 1394 14:45
تو دنیا را با من متفاوت میبینی اما هر دو در یک دنیاییم شاید دریا را سبز و درختان را ابی در دنیای تو کلاغ ها همه سفیدند دمجنبانک ها کلی می خندند هوایی که نفس می کشی پر از عشق است شاید خورشید قلقلکت می دهد خلاصه کلی دنیایت با من متفاوت است مامان جان وقتی دالی میکنی انگار من را فرشته کوچولوی همبازیت میبنی وقتی عکس خودت...
-
کاش برگردیم
سهشنبه 15 اردیبهشت 1394 13:20
آمده ام تا عشق را به دنیا هدیه دهم ، تا برای دنیا ترانه های عاشقانه بخوانم ، تا بخندم و بخندانم ، تا روزهای عاشقانه بسازم تا در کنار عزیزانم لحظه ها را آرام سپری کنم مگر از دنیا و آدمهایش جز این چه می توان خواست . کاش همیشه در کودکی می ماندم ، درست مثل نیلا که انگار انرژی اش تمام نمی شود، خنده هایش تمام نمی شود و برای...
-
ده ماهگی نیلا عسلی
سهشنبه 18 فروردین 1394 11:24
دختری الان ده ماهت شده و عین ماه شدی ، شیرین تر شدی اما من اومدم سر کار و دوری از تو مثل زهر تلخه . عزیز مامان دیشب سرتو بلند میکردی رو به سقف و با دیدن لوستر کلی ذوق میکردی . صبحا تا ساعت یازده میخوابی و شب ها تا ساعت یک نصفه شب توی تختت مثل عقربه های ساعت می گردی شیرینم . پاهای کوچولوت اونقدر که با زانو راه میری...
-
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
یکشنبه 19 بهمن 1393 02:10
این پست و برای دل خودم می نویسم ، ربط خیلی از حرفهای خوب با زندگی روزمره کار سختیه اما فهمش برامون راحته چون دوست داریم حرفهای خوبو ! این روزها خیلی حرف از محبت و مهربونیه ، من آدمهای مهربون زیادی دیدم اطرافم و من ازشون یاد گر فتم ، اما بعضی وقتا به دیگران سرویس الکی دادم مثل مامانم که همه بهش میگن زورو یعنی یه ژن از...
-
عشق کوچولوی من
یکشنبه 19 بهمن 1393 01:57
با دیدن خنده هات و شیطنتات تنها اسم تو میشه عشق کوچولو ..... من دستهامو سپر میکنم تا امنیت رو حس کنی ..... مامانی بارها از کوه کوسن ها و متکاها بالا میری رو حس فتح قله بهت دست میده ، دستهای کوچولو نقلیتو محکم به بالای میز یا مبلی که حالا تو فاتحش شدی می کوبی و خبر نداری که دل من هزاربار ریخت تا به اون بالا برسی ....
-
تو دختر منی
جمعه 28 آذر 1393 15:29
نیلا باید بدونی از زندگی چی میخوای ، باید دورنمای زندگیتو مشخص کنی و آدمهایی که میخوای تو زندگیت باشن رو بر مبنای اون انتخاب کنی .... نیلا جانم با توکل به خدا انتخاب کن .... اما پای انتخابت وایسا ..... انتخاب تو خوب و بد مال تو ..... از انتخابت دست نکش .... گاهی ممکنه دلخور بشی .... گاهی ممکنه خسته بشی بغض کنی .......
-
این روزها برای تو مادر میشوم
شنبه 22 آذر 1393 01:02
آشنای کوچولوی شش ماهه قلبم رو کاملا تسخیر کردی ...فرمانروای کوچک قلبم شدی و من در مقابل گریه های تو سر تعظیم فرود می آورم ... شیرین قلبم ، این روزهای خوش با تو بودن که فقط در جستجوی چیزی برای چنگ زدن می گردی ، دنبال بازی ، دنبال چهره ای که برویش لبخند بزنی دنبال صدایی که به طرفش برگردی دنبال نگاه مهربانی که با تو بازی...
-
روابط
چهارشنبه 5 آذر 1393 07:44
همه ی ما ایرانیا یه جوری از رابطه ی مادر شوهر و عروس حرف میزنیم که انگار حتما باید بینشون دعوا باشه ، یه جوری از خواهر شوهر حرف میزنیم که حتما باید بدجنس باشه ، یه جوری از جاری حرف میزنیم که حتما باید حسود باشه خلاصه تو ذهنمون از پیش نوع ارتباطمون با فامیل شوهر رو تعیین می کنیم برای همین هم اکثرا موفق می شیم و احتمالا...
-
سفر نیلا به کیش - قسمت دوم
چهارشنبه 21 آبان 1393 15:49
سفر ادامه داشت ، نیلا به کالسکه و پاساژهای کیش واکنش مثبت نشون داد . لذت سفر کیش با وجود نیلا برای من هزار برابر شده بود . هر کی نیلا رو می دید یه واکنشی نشون میداد بعضی ها هم از کنارمون رد میشدن و می گفتن دیدیش!! البته بعضی وقتها هم بد قلق و بد اخلاق فقط شیر مامانو میخواست خلاصه من این سفرررو بخاطر بابابزرگ نیلا رفتم...
-
سفر نیلا به کیش -قسمت اول
دوشنبه 19 آبان 1393 00:07
تعریف می کرد که قدیما از سفر مکه کلی جنس میاوردن ، مثلا پتو و یخچال و ... یه بار تو تلویزیون نشون داد که روی یکی از همین یخچالها نوشته بود مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است !!! حالا هم مقصود نیلاست و کیش فقط یک بهانه ست . خلاصه من و بابای نیلا و باباجون عظیم و مامان جون به سمت کیش پروازیدیم . نیلا اذیتم نکرد ولی حدود...
-
یعنی میشه خدا
پنجشنبه 8 آبان 1393 15:38
توی اتاقش رو تخت صورتیش دراز کشیدم ، حالا بزرگ شده و به قول خودش یکی از کشوهای میز توالتش کشوی جواهراتشه ! یه کشو هم هنوز مال پمپرزاشه . هنوز پنج سالشه ، هنوز پستونک میخوره ، هنوز موقع خواب نرمی میخواد ، لوژ لب میخواد ، حتی مداد ابرو .... یادمه اوایل که میخواستیم رژ لب رو قایم کنیم بعد از کلی سرگرم کردنش و بازی باهاش...
-
یک اتفاق ساده
چهارشنبه 23 مهر 1393 12:33
برای ادامه دادن زندگی نیاز به اتفاق جدید داری ، تکرار ادم رو پیر میکنه ، مگه ندیدی تکرار فصل ها پیرت میکنه ، تکرار روزها تکرار سال ها.... اما برای تو که میخوای از زنده بودن لذت ببری باید خلاق باشی ، اصلن صبحونه امروزت باید با دیروز فرق کنه ، اصلن باید موهاتوجینگولی تراز دیروز درست کنی ، اصلن باید امروز یه نامه عاشقانه...
-
همینجا .... در درون ما
پنجشنبه 10 مهر 1393 00:11
فرزندم در درون ما بین دو گرگ کارزاری برپاست یکی از گرگ ها شیطانی به تمام معنا و یکی آرام ، خوشحال و فروتن پسر کمی فکر کرد و پرسید : کدام یک پیروز است و پدربزرگ گفت : همانی که تو به او غذا میدهی .
-
شیرینی دست پخت خدا
چهارشنبه 9 مهر 1393 01:17
این روزها حالم خیلی خوشه ! دلم میخواد لحظات با نیلا بودن رو قورت بدم ! نفس بکشم بره تو ریه هام ! نمیشه این لحظه ها کش بیان ! بابایی جونم میگفت هر روز براش دعا میکنه ! این چه روزهای شیرینیه خدایا ! انگار توی این لحظه های نیلا دوست دارم کل دنیا رو شریک کنم ... خدایا کاش همه ی آدم ها طعم این شیرینی رو حس کنن ... برای سحر...
-
تق تق تق اجازه هست
پنجشنبه 27 شهریور 1393 10:59
می گفت وقتی بزرگ میشن باید بیشتر نگران باشی ، حتی نگران قلبشون که عاشق میشه ، مراقب قلبشون که گریه می کنه ، مراقب قلبشون وقتی می شکنه . می گفت براش بگو چقدر ارزشمنده ، چقدر برات عزیزه نزار قلبشو راحت به آدمها تقدیم کنه ... همه ی این حرفا رو زدم که بگم مراقب قلبتم دخترم ... اونو راحت به کسی نده ... من و بابایی عاشق قلب...