نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

مراقب افکارت باش که تبدیل به رفتارت خواهد شد




آدمها همان افکارشان هستند پس مراقب افکارت باش که تبدیل به رفتارت خواهد شد . این جمله را بارها شنیده ام و هر وقت از رفتار کسی ناراحت شدم به یاد افکارش افتادم که قبلا چقدر خودش را آزرده کرده تا  این رفتار نمود بیرونی پیدا کنه .

کسی رو می شناسم که بارها یه رفتار اشتباه رو تکرار کرده و این رفتار ناشی از یک فکر غلط بوده ، جالبه که این آدم اولین کاری که می کنه آدم های حلقه ی اول دور و برش رو قانع می کنه که من دارم درست فکر می کنم و بعد سعی می کنه آدم های حلقه ی دوم و سوم یعنی ( آدم هایی که صابون این آدم به تنشون خورده ) در حقیقت اونهایی که سپر دفاعی در مقابل این آدم دستشون گرفتن رو با رفتارهای اهانت آمیز متقاعد کنه که درست می گه .

این آدم خسته نمی شه و تکرار مکرر این رفتارها باعث شده خیلی از آدمها ازش دور بشن یا حتی بین خودشون و اون آدم مرز بکشن و حتی یه قدم عقب تر بایستند تا از این آدم دور بمونند .

کاش آدم ها می دونستند که خودشون رو دارن آزار می دن چون افکار غلطشون باعث میشه به انزوا برن و بیشتر رو به غریبه بیارن تا آشنا .


این سیاره به آئین عشق تشرف یافته

این سیاره به آئین عشق تشرف یافته ...


یه درخت که روی کره زمین روئیده و میوه های قلب ازش آویزونه تصویریه که من زیر شیشه ی میزم چسبوندم . 

این درخت  همون مادر .

و من از وقتی این عکس رو زیر شیشه ی میزم چسبوندم مادر شدم .



خداهه غریق نجاته نیلا

یکی از دوستای خوب برام نوشت دین پیش خدا یکیه. اینجا رو زمینه که ما هزار تا دین داریم.
دین یکیه و اون دین تسلیمه
تسلیم یعنی توکل
یعنی گناه که کردی نگو خداهه دیگه دوستم نداره
نگو روم نمیشه برگردم
روت بشه
بعد از گناه برگرد پیشش
بهتر از دور شدنه
تو برگرد
این مشکل خداهه ست که ببخشه یا نه
خداهه مسئول بنده شه راحیل
روزی میرسه که باید دین رو قایم کنی.
عیب نداره
خودت رو و عقیده ات رو از مردم قایم کن حتی ولی از خداهه قایم نکن.

نترس. گم نمیشی غرق نمیشی.خداهه غریق نجاته



مشکل جامعه ما

خرید یک مانتو اصلا وقت شما رو نمی گیره اگه دقیقا  بدونید یه مانتوی گشاد مشکی مشکلتون رو حل می کنه و دنبال مارک و رنگ و این چیزا نیستید . از غرب تهران یه مانتو می خرید و زود برمی گردید به سمت خونتون شرق تهران . اما نکته اینجاست هنوز قفل دزدگیر مانتو کنده نشده پس همسرتون مانتوی نوی شما رو مغازه به مغازه میبره شاید یکی لطف کنه و قفل دزدگیر آهنربایی مانتو ی شما رو باز کنه . خب موفق نمیشه و هیچکس در این راه به همسر کمک نمی کنه . همسر میاد دنبال من . برمی گردیم خونه . نگاهش میکنم . میبینم اصن وقت نکرده ریشاشو بزنه . خب مردم هم فکر کردن همین الان از زندان فرار کرده و این مانتوی گشاد رو دزدیده واسه زنش عیدی ببره ولی نمی دونن که همسر بیچاره ی من از روز یکشنیه صبح با صحنه سرقت چرخ های خودرو ی خودش مواجه شد . دوشنبه صبح دید برای استفاده از کارت طلایی خودرو باید از هفت خوان رستم عبور کند . سه شنبه صبح فهمیدیم از ماشین پدرم هم ایسیو دزدی شده و درب ماشین خم شده . پنج شنبه که رفتیم تا چرخ ها را از غرب تهران تحویل بگیریم سر راه یه مانتو گرفتیم که مغازه دار دزدگیر آهنربائیش رو جدا نکرده بود . وقتی برگشتیم شرق تهران که دیدیم همه به چشم دزد نگاهمون می کنن ....حالا میگم نکنه ما خودمون چرخای ماشینمون رو دزدیدیم ؟




با هم یعنی تو در وجود من


نیلای پنبه ای خودم 


رفته بودیم با هم خرید ( با هم یعنی تو در وجود من ) . رفته بودیم با هم مهمونی ( با هم یعنی تو در وجود من ) . با هم حرف می زنیم ( یعنی تو در وجود من ) . با هم تلویزیون میبینیم با هم قصه می خوانیم با هم مامان بزرگ را بغل می کنیم با هم بابا بزرگ را می بوسیم با هم نگرانیم با هم خوشحالیم ( با هم یعنی تو در وجود من ) اما دیشب خواب دیدم لباس های گشادم را تا می زنم می بوسم و برای همیشه داخل چمدان خاطرات باهم بودن می گذارم . نیلا یادت نرود با هم بودن چقدر خوب بود . یادت نرود وقتی من پیر شدم هم هنوز باهم باشیم . هر چند به تو خوش نگذرد ، خسته ات کنم یا کارهایی کنم که تو دوست نداری .

نیلا پنبه ای من با هم بودن حس قشنگی است که آدم ها نباید آن را از هم بگیرند . با هم بودن یعنی عشق به هم و ما آدمها قدر آنرا نمی دانیم .

دیشب دیدم تو کنار من خوابیدی ( موچوله ) شدی تو بغلم ، من این حس خوب را تا ابد می خواستم . همان حسی که تمام زن ها می خواهند .