نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

نیلا عسلی

مامان با عشق تو مغرور میشه

با هم یعنی تو در وجود من


نیلای پنبه ای خودم 


رفته بودیم با هم خرید ( با هم یعنی تو در وجود من ) . رفته بودیم با هم مهمونی ( با هم یعنی تو در وجود من ) . با هم حرف می زنیم ( یعنی تو در وجود من ) . با هم تلویزیون میبینیم با هم قصه می خوانیم با هم مامان بزرگ را بغل می کنیم با هم بابا بزرگ را می بوسیم با هم نگرانیم با هم خوشحالیم ( با هم یعنی تو در وجود من ) اما دیشب خواب دیدم لباس های گشادم را تا می زنم می بوسم و برای همیشه داخل چمدان خاطرات باهم بودن می گذارم . نیلا یادت نرود با هم بودن چقدر خوب بود . یادت نرود وقتی من پیر شدم هم هنوز باهم باشیم . هر چند به تو خوش نگذرد ، خسته ات کنم یا کارهایی کنم که تو دوست نداری .

نیلا پنبه ای من با هم بودن حس قشنگی است که آدم ها نباید آن را از هم بگیرند . با هم بودن یعنی عشق به هم و ما آدمها قدر آنرا نمی دانیم .

دیشب دیدم تو کنار من خوابیدی ( موچوله ) شدی تو بغلم ، من این حس خوب را تا ابد می خواستم . همان حسی که تمام زن ها می خواهند .                           



نظرات 4 + ارسال نظر
magam سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 11:18

اشک توی چشام جمع شد یه لحظه بغض کردم.

عزیزم

فرهاد جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 20:21 http://an-rozha.blogsky.com/

ای جان
چه احساس قشنگی
ایشالله

بیا بهم سر بزن منتظرتم دوستم

شیرین دوشنبه 11 فروردین 1393 ساعت 00:31 http://jadidzadeh.blogfa.com

خیلی لطیف وقشنگ گفتی .

مرسی

آبان دخت یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 12:17 http://abandokhi.blogfa.com

خیلی خیلی قشنگ بود مجسم کن روزی رو که نیلا بزرگ شده و تو توی تولد مثلا بیست سالگیش این وبلاگ و بهش کادو میدی

یعنی زنده ام اون روز رو ببینم ؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.