ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حالا که یکی عاشق می شود و یکی عروسی می کند و یکی خانه می خرد و یکی لباس نو می خرد و خلاصه من به چشمان افسونگر تو نگاه میکنم و این برای من کافی است .
دوست دارم بخندی تا دندانهایت را ببینم . آنهاراشمردم ، و هر بار آنقدر تو را میخندانم تا دلم دوباره برای آن دندانهای دردانه ی کوچکم غش برود .
اینکه تو هستی و مدام به من می گویی بابا بابی بابا برایت میمیرم . میمیرم دوباره زنده می شوم تو هستی در کنارم و این آغاز زندگی است .
من تو و کسی که همیشه عشقمان بوده و خواهد بود در کنار همیم . اگر گاهی چیزهای عجیبی میبینی نگران نباش تا بوده همیشه دنیا پر بوده از آدمهایی که نخواستند سرشان تولاک خودشان باشد . دوست داشتند دماغشان را فرو کنند تو زندگی بقیه و بو بکشند اما گاهی دماغشان سوخته . یعنی باید دماغشان را بسوزانی تا راحت سرشان را در بیاورند و بروند پی کارشان .
من و تو و بابا ی مهربان روزهای راحتی داریم پر از عشق پر از عطر خدا و این همه هدیه خدای متعال به زندگیمان است . حالا که هر سه با هم بازی می کنیم مسافرت می رویم و خوشیم از خودم می پرسم که بعضی آدمها با خدا چه معامله ای کردند ؟
خوش به حال من . خوش به حال من که تو را دارم . به خنده هایت دل خوشم . به اینکه درنوزده ماهگی به زی زی گولو می خندی و داستان هایش برایت جذاب است . دنیای این روزهای تو زی زی گولو تابه تا است و حرف های شیرینش . دیشب که زیر گلویت را می بوسیدم غش کردی از خنده . خنده هایت که بوی گل میداد به کنار عزیز من ، آن دندانهای کوچولوی صدفی را که قایم کردی به من نشان نده !!! من برایشان میمیرم .
خلاصه عزیز نوزده ماهه من کلی حرف کنج دلم مانده برایت بزنم اما وقت میخواهد و من تا بزرگ شدن تو برای تار تار موهایت قصه می گویم تو فقط نگاهم کن و بخند همین کافی است .